پهلوان : سلام ممد آقا ، حالتون چطور است ، خوب هستید ؟
ممد آقا : سام علیکم ، جناب پهلوان ، خوش آمدی .
پهلوان : آقا این سفارش من رو آمادی کنید رفع زحمت می کنیم .
ممد آقا : چه عجله ایه ، ای به چشم . بفرما اینم سفارش شما .
پهلوان : ممدآقا یه سئوال از تون داشتون و اون اینه که به نظر می رسد در این مغازه تنها به فروش میوه اشتغال ندارید؟
ممد آقا : اینکه بدهیه ، شما فکر کردید بنده فقط باید تواین خراب شده میوه بفروشم .
پهلوان : از اونجا که اینجا میوه فروشی است ، خوب طبیعا باید میوه و موارد نزدیک به آن باید فروخته بشود ، اما شما در اینجا شارژ تلفن همراه ، خرید و فروش وام مسکن ، تعمیرات لوازم برقی ، و موارد اینچننی رو به شیشه مغازه الصاق نموده اید .
ممد آقا : اینها که تنها بخشی از موارده ، موارد دیگه ای هم چون مشاوره حقوقی ، پرداخت سرمایه و فروش محصولات کشاورزی ، مانند برنج شمال و حتی ماهی و چایی از شمال رو هم داریم .
پهلوان : بله ، بنظر می رسد که این مغازه پوششی برای فروش های شما باشید ، بهتر نیست اینجا نامش به سوپر مارکت تغییر کند .
ممد آقا : حالا سوپری ، یا هرچیزی که می خوان بگن ، بگن . مهم اینه که از پتانسیل بلقوه این مغازه استفاده کامل بشه .
پهلوان : ممدآقا حرفهای جدید می زنید " بالقوه " پتانسیل "
ممد آقا : حالا کجاشی دیدی ؟ اصلا می دونی من خودم یه تولید کننده موفقم ؟
پهلوان : نه ، چه چیزی تولید می کنید ؟
ممد آقا : الان تابستونه ، اواخر تابستون یا بهتر بگم اوایل پاییز فصل به دلیل افزایش تولید میوه ، قیمت میوه میاد پایین ، بالاخص برخی میوه ها مثل خیار و گوجه . خوب من از این فرصت استفاده می کنم و کوجه های این فصل رو که اکثرا آبدار و لهیده و با قیمت پایین هستند می خرم و رم تو کار رب ، از خیارها هم برای خیار شور استفاده می کنم . بعد از این فصل وقت چیه ؟ اگه تونستی حدس بزن ؟
پهلوان : نمی دانم .
ممد آقا : مثل اینکه تو باغ نیستی ها ، فصل ترشیه ، ایجاد هم مواد اولیه رو از بازار می گیرم ، می برم خونه یه روز عیال به همراه خواهرهاش و میفتن به جون ترشی ، یه ترشی درست می کنیم که ظرف ده ، بیست روز به فروش می ره . البته ناگفته نمونه که آخر بهارم هم که گردو وارد می شه یه حجم زیادی از گردو از یکی از دوستان می خرم ، میارم که پوست می کنیم و یکی دو ماه صبر می کنیم قیمت واقعا بالا میره .
پهلوان : عجب ، ممد آقا تجارتی راه اندازی کرده اید ممد آقا ، احتمالا به همین خاطره که پژوه 405 پارسال رو تبدیل کردید به پرشیا . به شما میگن یک تجار موفق ، چون در زمینه های صنفی خود با تولیدات مربوط به مواد غذایی توانسته اید همین تولید کننده خوبی باشید و هم فروشنده.
ممد آقا : نه شما لطف دارید ، ببین کار باید تو خون انسان باشه ، آدم باید جنم داشته باشد ، این جونای امروزی عشق مدریت دارن ، مرد کار نیستند ، همش دوستدارن ره یک ساله رو یک شبه برن ، اهل کار نستند خدا شاهده ، ایده ندارند ، منم که می بینی سرشار از ایده ام ، مایه نمی زارن ، همه چیزه سرسری می خوان ، واقعا می بینی مشکل از چیه پلهوان ، من در واقع ریشه یابی کردم این قضیه رو ، مشکل از همین متقاضیان کاره !
پهلوان : البته نه به اینصورت که می فرمائید ، بعلاوه اینکه همه که قرار نیست در این زمینه شغل شما فعالیت کنند ، خوب بعضی ها اصلا بحثشون متفاوت است ، زیرا همه که نمی توانند در این رشته های کاری فعالیت کنند ، بعلاوه اینکه شروع برخی کارها نیاز به لوازم و ضوابط خاصی است که گاها از عهده یک نفر خارج است و باید با عده ای از افراد آغاز گردد .اما در هر صورت کشور نیازمند ایده های جدید در مسائل مختلفی است که اگر افراد مقداری وقت بیشتری برای این موضوع بگذارند احتمالا می توانند به نتایج بهتری دست یابند .
ممد آقا : دیدی ، پس نیاز به وقت گذاشتن داره ، من موندم که شما همیشه در ابتدا با من مخالفت می کنی ولی بعد تغییر موضع می دی ؟
پهلوان : نه من هنوز هم معتقدم که برخی رشته یا برخی مشاغل مانند این حرفه شما را می توان با لوازم اولیه کمتری آغاز کرد اما همه مشاغل که اینگونه نیستند ، مثلا عده ای بخواهند یک موسسه آموزشی بزنند ، در اینصورت آنان نیاز به مدرس محل مناسب و حتی ثبت بر اساس ضوابط صنفی هستند . اما اگر کسی بخواهد اغذیه فروشی راه بیندازد به مورادی چون جای مناسب و لوازم حداقلی و پروانه بهداشتی نیازمند است ، در نتیجه برای هر صنف لوازم متفاوتی نیاز است .
ممد آقا : نه من هنوز معتقدم که این موارد به فرد بستگی دارد .
پهلوان : خوب آقا شما درست می گوید ف بنده با اجازه مرخص بشم ، فعلا خداحافظ.
ممد آقا: نه آقا کجا می ری ؟ وایسا صحبت کنیم .
پهلوان : عذر می خواهم ، من باید برم .
ممد آقا : خوب برو به سلامت ، خداحافظ.
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.